بیا تو بترسی

بیا تو بترسی

اگه میترسی نیا تو

تله پاتی، دانش پیوندهای ذهنی

تاریخچه تله پاتی:

آیا انتقال فکر از راه دور مسئله ای است فقط مربوط به زمان ما؟
جواب این مسئله منفی است. تله پاتی از زمان قدیم وجود داشته است.
مشرق زمین از صدها سال پیش تأثیر فراوانی در پیشبرد دانش بشری داشته و دانشمنداني مانند خوارزمی بوجود آورنده علم جبر، ابن الهثیم وضع کننده علم مشاهدات و ابن سینا و رازی مبتکران دانش پزشکی نوین در زمانی که اروپا در سیاهی قرون وسطی به سر می برد پیشتازان علم و دانش جهان بودند.
پروفسور جونس در کتاب خود ضمن اشاره به سومریها می نویسد آنان در دوران جوانی از این قدرت برخورداری کامل داشته اند. مردم سومر قوی و خوش بنیه بوده اند و قدرت انتقال فکر در آنها از زمانی فزونی می گرفت که جسم را با یکدیگر پیوند می دادند. به عبارت دیگر پروفسور جونس آمریکایی اظهار عقیده می کند که ازدواج مرحله ای بوده سازنده تله پاتی … البته اگر هم به توضیحات پروفسور جونس صددرصد ایمان نداشته باشیم باید این نکته را قبول کنیم که به هر حال ریشه تاریخی اصطلاح تله پاتی به قوم سومری می رسد. مصریان قدیم که اغلب از راه صحرا با شترهای خود حرکت می کرده اند، طبق نوشته یکی از دانشمندان پاراپسیکولوژی امریکایی به نام پروفسور ج. تایلور علاوه بر حرکت و نشانه کردن ستارگان برای جهت یابی، از تله پاتی و انتقال فکر از راه دور استفاده می کرده اند. مصریان دوره فراعنه در صحرا، فکری را با افراد خانواده شان مبادله می کردند و از حال هم همیشه با خبر بوده اند. پروفسور تایلور که مدتها در تبت بسر برده، گزارش داده است که تبتی ها به فرزندان خود انتقال فکر از راه دور را تعلیم می داده اند. به این معنی که معلم هایی برای این کار وجود داشته است که روزی چند ساعت شاگردان خود را تمرین می داده اند.
تله پاتی در ابتدا در محدوده ای مثلاً از یک اطاق بسته به اطاق دیگر صورت می گرفت و به همان اندازه که شاگرد قدرت تمرکز فکری بیشتری می یافت، فاصله دورتر می شد و در ظرف چند سال این شاگردان چنان مهارتی در انتقال فکر به راههای دور پیدا می کردند که امروزه مواردی از آن مورد بررسی و تحقیق علمی قرار می گیرد. در دانشگاه کارولینای شمالی یعنی دانشگاه داک امروزه برای تعلیم دادن تله پاتی و تقویت نیروی مافوق یا پارانورمال از همان روش شناخته شده تبتی ها استفاده می گردد. پروفسور تایلور در خاطرات مسافرت خود به تبت این ماجرا را که شاهد عینی آن بوده است نقل کرده که به خواندنش می ارزد. پروفسور تایلور می نویسد : در آن زمان یعنی قبل از جنگ دوم جهانی من برای اکتشاف و سیاحت به سرزمین تبت رفتم … در این سفر جالب روزی به اتفاق دو تن از کاهنان تبتی به یک پناهگاه غار مانند کوهستانی رسیدیم. ما استراحت کردیم و داشتیم حرف می زدیم که ناگهان آن دو کاهن صحبت خود را قطع کردند و از جای برخاستند و گفتند زود همراه ما حرکت کنید یکی از برادران هم خون ما جانش به خطر افتاده است. من به دنبالشان راه افتادم و حیران بودن که این موضوع چه معمائی را در بردارد زیرا مدت چند روز بود که ما سه نفری با هم بسر می بردیم و عملاً آنان با هیچ کس جز من ارتباطی نداشتند آن دو کاهن با اعتقاد و ایمان به گفته شان در حدود هفت یا هشت میل راه پیمودند تا به یک گردنه و پرتگاه خطرناک رسیدیم و من واقعاً حیرت کرده بودم. یک کاهن دیگر به تخته سنگی آویزان بود و هر آن احتمال سقوط و پرتاپ شدن وی به قعر دره می رفت. ما او را نجات دادیم. بدیهی است که من خیلی دلم می خواست بدانم آن دو کاهن چگونه از این خطر آگاهی حاصل کردند و مهمتر آنکه چگونه جای آن را درست و صحیح یافتند.
کاهن ها مرا به موضوع واقف کردند و گفتند موضوع خیلی ساده است. این برادر همخون با فکر خود ما را از خطر مطلع کرد و با همین نیروی فکری محلی را که در آن گرفتار حادثه شده بود به ما گزارش داد.
واقعاً ماجرای عجیب و حیرت انگیزی بود. این کار به وسیله افرادی صورت می گرفت که کشورشان را کسی نمی شناسد و با هیچ کجای دنیا رابطه ای نداشته اند و مانند انسانهای دوران قدیم زندگی می کردند. فکر و انتقال آن برای این مردم جنبه رادیو و پخش پیام دریافت کمک را داشت.
پروفسور تایلور عقیده دارد که اقوام بدوی و قبایلی که با تمدن سر و کار ندارند، قدرت پارانورمال بیشتری از مردم متمدن و شهرنشین دارند. پروفسور به شرح ماجراهایی می پردازد که برای وی در افریقا و استرالیا روی داده است که اگر بخواهیم همه آنها را شرح دهیم بحث مان به درازا می کشد. بنابراین به ذکر یک مورد که مروبط به افریقاست و پروفسور تایلور امریکایی نقل کرده است اکتفا می کنیم. او می نویسد مردم غنا دارای نیروی پارانورمال قوی هستند من وقتی در این سرزمین قاره سیاه بسر می بردم با دکتر شمیلی پارت انگلیسی آشنا شدم. دکتر پارت از نیروی تله پاتی مردم غنا داستانهایی می گفت از جمله این را برای من تعریف کرد : زمانی که آخرین مأمور انگلستان به سرزمین آشانتی که همین غناي امروزی باشد وارد شد من در ساحل زندگی می کردم و از ورود او خبری نداشتم. متسخدم من که جوان سیاه پوستی بود در ساعت یک و نیم بعدازظهر به من گفت حاکم تازه ای از انگلستان به این سرزمین آمده است و روز بعد به پایتخت یعنی گوکاس وارد خواهد شد. من اعتنایی به این حرف نکردم و روانه شهر شدم در آنجا یکی از شخصیت های برجسته این خبر را عیناً به من داد و گفت که هیچکس از آن اطلاعی ندارد. بنابراین متوجه شدم که مردم این سرزمین دارای نیروی فکری عجیبی هستند. من (پروفسور تایلور) غیر از این ماجرا چیزهای دیگری را شاهد بوده ام که نشان از قدرت عظیم پارانورمال سیاه پوستان می دهد.
به هر حال امروزه که دانشگاه های بزرگ ضمن بررسی در علم پاراپسیکولوژی برای مسائل مربوط به آن کلاسهایی دایر کرده اند. طبعاً این سئوال پیش می آید که مگر می توان تله پاتی یا انتقال فکر از راه دور و به راه دور را هم آموخت؟ جواب مثبت است. و ما در این زمینه به خصوص آنچه در دانشگاههای امریکایی از لحاظ تعلیماتی و آموزش می گذرد با شما گفتگو خواهیم داشت.





انواع تله پاتی

تله پاتی شنيداري
تحقیقات نشان میدهد که اطلاعات تله پاتیک با امواجی با فرکانس بسیار پائین منتقل می شود. امواج EFL تله پاتیک از دسته امواج خیلی بلند هستند که قادرند تقریبا از هر چیزی عبور کنند بجز اعماق زیاد دریاها. حداقل ۵۰ الی ۷۰ درصد از افکار بیهوده ای که به ذهن شما خطور میکند ناشی از افکار ذهنهائی هستند که در اطراف شما قرار دارند.
همه ما در حال ارسال و دریافت تاثیراتی از سایر ذهنها در سطوح بسیار دقیق وظریف هستیم، بطوری که بسیاری از ایده ها و روند افکار ما بدین صورت جمع شده و شکل می گیرند. ما از منبع و یا حتی اتفاقاتی که می افتد اطلاعاتی نداریم. ما فکر می کنیم که تمام ایده هایمان از خودمان نشات گرفته است. رمز این کار این است که شما طوری هماهنگ شوید که دریافت کننده افکار لطیفی در مغزتان باشید و افکاری را که می خواهید دریافت کنید انتخاب کنید. این یک تله پاتی است. دوقلو های همسان معمولا این کار را خیلی راحت انجام میدهند چون الگوی ارتعاش مغزی آنها با یکدیگر مشابه میباشد. اما شما چگونه می توانید اینکار را انجام دهید؟
به عنوان یک تمرین، با دوستی که (ترجیحا فردی که او را خوب می شناسید) در یک اتاق دیگری قرار می گیرد، کار خود را شروع کنید. یک وضعیت راحت و ریلکس به خود گرفته و چند نفس عمیق بکشید. به خود تلقین کنید که دریافت کننده تله پاتیک هستید. ذهن خود را بوسیله تجسم یک تخته سیاه و یا یک ساحلی که مملو از برف است ساکت و خاموش کنید. حالا به تصویر فردی که در اتاق دیگر می باشد نگاه کرده و این فرد را در چشم ذهن خود تصور کنید. هوشیاری آگاهانه فرد فرستنده به شما کمک میکند که فرکانس طنین داری را تولید کنید و دریافت تله پاتی شما افزایش یابد. از خودتان بپرسید «این شخص در حال گفتن چه چیزی به من است؟» افکار خود را قالب بندی کرده و از نظر ذهنی به آن تصویر بگوئید «با من صحبت کن ،با من صحبت کن». سپس منتظر جواب باشید. بعد از مدتی شما در داخل سر خود چرخشی را احساس می کنید.
ممکن است اول بگوئید که این تخیل صرف است، اما اینطور نیست. اجازه دهید برای پذیرش بهتر فرستنده یک پیغام کلامی را که از نظر احساسی شامل کلمات محرکی است را برایتان بفرستد.
همچنین اجازه دهید که فرستنده، ارسال این کلمات هیجانی را با یک زبان بیگانه (که برای شما نا آشنا می باشد ) بفرستد و ببینید که چه اتفاقی می افتد. از فرستنده بخواهید که در حالیکه صورت شما را در چشم ذهن خود تصور میکند، پیامی را از طریق تنفس های ریتمیک برایتان بفرستد. مشخص شده که ریتم به میزان زیادی در توانائیهای تله پاتیک کمک کننده میباشد. ارسال پیام همراه با فرکانس یکنواخت باعث سهولت فرایند انتقال می گردد. دستگاههای خاصی برای این منظور استفاده می شود اما تنظیم تنفس با ضربان قلب طبیعی تر است. اگر شما از یک مترونوم با ۶۰ ضربه در دقیقه استفاده کنید قلبتان نیز بزودی خود را با این ریتم ریلکس شده همزمان میکند و امواج مغزیتان نیز آهسته شده و در فاز آلفا قرار می گیرد.
بعضی از افراد با تجسم ذهنی حرکات بدن که در جستجوی پاسخ می باشد، قدرت پذیرش خود را تقویت مي کنند. دریافت کننده خود را در حال اسکیت کردن آهسته همراه با ریتمی که به سمت جلو و اطراف فرستنده است خود را تجسم می کند. اگر فرستنده نیز در همان اتاقی باشد که شما قرار دارید فرکانس ۶۰ ضربه در دقیقه مترو نوم می تواند توسط هر دو نفر شما شنیده شود و بدین ترتیب فرستنده هم می تواند به سهولت ریتم خود را هماهنگ کند. او تجسم می کند که بدن تخیلی اش با یک ریتم دقیقا مشابه در حال حرکت به طرف گیرنده می باشد. این ارتباط ریتمیک به میزان بسیار زیادی می تواند انتقال و پذیرش فرستنده را تسهیل کند. شما ممکن است خود را طوری تصور کنید که درحالیکه از یک پاندول بزرگ ساعت آویزان هستید و با ریتم مترونوم به سمت عقب وجلو می روید. در حالیکه در وسط هوا معلق هستید بطور ذهنی به دوست تله پاتیک خود با یک ریتم پهلو به پهلو نزدیک می شوید در هر مورد برای رسیدن به حداکثر نتیجه حرکت داخلی بدن را احساس کنید.
در مرحله بعد، شما به همراه دوستتان به ۵ قطعه موسیقی متفاوت ومتمایز گوش فرادهید. از نظر ذهنی بدون اینکه به دوست خود چیزی بگوئید برای خودتان یکی از این قطعات را انتخاب کنید. حالا در مقابل یکدیگر نشسته ویک احساس مثبت را به سمت دوست خود انتشار داده و کلیه افکار دیگر را کنار بگذارید. حالا در حالی که ارسال افکار مثبت را ادامه می دهید در ذهن خود قطعه ای موسیقی را که جدا از این ۵ قطعه باشد انتخاب کرده و شروع به نواختن آن کنید. آیا دوست شما در انتخاب اصوات موزیک موفق بوده است؟ یک فایده جانبی این تمرین این است که در هرزمانی که فرستنده این قطعه موسیقی را در آینده می شنود همان احساسات ایجاد شده ممکن است دوباره بروز کند!
دفعه بعد در حالی که در حال صحبت با دوست خود می باشید، یک زمانی را که هر دو طرف بر آن توافق دارید را انتخاب کرده و با اعلام این موضوع که او دریافت کننده می باشد، با تاثیرات تله پاتیک در ذهن یکدیگر صادق باشید و روشهای مختلفی را با یکدیگر تجربه کنید. و نکته آخر این است که: ازتله پاتی برای کمک به مردم استفاده کنید. با تمرین در تله پاتی شنوايي میتوانید حتی متوجه پیامهائی شوید که با زبانهای ناشناخته برای شما باشند.

تله پاتی حسی



در آزمایشی که با زوجهای جوان داشتیم به زنان آنها برای اندازه گیری پاسخ پوستی به استرس یک وسیله گالوانیک وصل شده بود. شوهران در اتاق دیگری قرار گرفته و پاهای تعدادی از آنها در داخل لگنهائی از یخ قرار داده شده بود. هرچند که زنان آنها از وضعیت سخت همسرانشان در اتاق کناری بی اطلاع بودند اما دستگاهها در زنانی که شوهرانشان در استرس بودند تغییرات بیشتری را در مقایسه با کسانی که شوهرانشان استرسی نداشتند ثبت کرده بودند. در یک سطح نا خود آگاه ،آنها در حال گرفتن واکنشهای همسرانشان بودند. تعدادی از بهترین درصد موفقیت در دریافتهای تله پاتی زمانی نتیجه می داد که مشاهده کنندگان بر روی یک احساسی که بوسیله فرستنده تولید شده بود متوقف می گردیدند. پیامی با مفهوم احساسی قوی، دامنه بیشتری دارد.
برای مثال اغلب وقتی وارد یک اتاقی می شوید که قبلا در آن جروبحث و مشاجره بوده است احساس «عصبانیت» می کنید. همینطور خواسته های قوی احساسی، عشق و یا یک وضعیت خاص باعث افزایش دامنه انتقال می شود. بنابراین بسیار عاقلانه است که برای تست ESP از تصاویری استفاده کنیم که برانگیزنده قوی احساسات باشد تا اینکه از کارتهائی با سمبلهای ساده استفاده شود.
تمرینات قبلی تله پاتی صوتی راپوشش داده بودند، این تمرین انتقال تله پاتیک از نظر حرکتی، بویائی و چشائی را تحت پوشش قرار می دهد. از یک آشنا بخواهید که در روبروی شما در یک وضعیت راحتی بنشیند. فرستنده بر روی احساسات هیجانی تمرکز میکند و به عنوان یک حامل امواج آنها را تحت کنترل خود دارد. با هیجانات مثبت و منفی آزمایش را انجام دهید و به تفاوتها توجه کنید. حال یک مزه مشخص را تجسم کنید و آن را انتقال دهید، مثلا شیرینی یک شیرینی شکلاتی و یا ترشی یک لیمو و یا تلخی یک قهوه سیاه و یا شوری چیپس سیب زمینی را. سپس یک بوی مشخصی را مثل بوی یک ظرف ادویه، بوی یک گل مخصوص، تنباکو و یا گیاه را و سپس یک حس ویژه را منتقل کنید، مثل قرار گرفتن بر روی یک کوه یخ، در دست داشتن یک مار و یا یک توپ با سوزنهای تیز، نشسته بودن بر روی یک فیل یا بازی با یک سگ با موهای بلند و ژولیده و بالاخره احساس حرکتی را منتقل کنید، افتادن از یک ساختمان بلند ،زنده مدفون شدن در تابوت، پارو زدن در یک قایق و یا رساندن پاها به نوک سرتان در حالت خوابیده.
در مرحله بعدی دوستتان را به اتاق دیگری فرستاده و یا طوری بچرخید که پشتتان به سمت دوستتان قرار گیرد. حالا اجازه دهید که دوستتان ۴ لیوان آب همراه با نمک، شکر، عصاره لیمو و قهوه فوری را که جداگانه تهیه شده را تست نماید. در حالیکه دوست شما این مزه ها را به سمت شما میفرستد حالتهای احساسی و هیجانی او را در نظر بگیرید. همین کار را برای حس لامسه، نیشگون گرفتن، نیش یک سر سوزن، شانه کردن مو، نوازش پوست نیز انجام دهید. به دوستتان بگوئید که از گیاهان، تنباکو و یا شیشه های ادویه بوهائی را انتخاب و به سمت شما بفرستد. بعنوان یک دریافت کننده زمانیکه خودتان را با دوستانتان هماهنگ کنید تمام حسهای خود را نیز بطور هماهنگ باز نگاه دارید.

درونگری از طریق تله پاتی

درونگری در اصل به منزله توانائی بدست آوردن اطلاعات تصویری وغیر تحلیلی می باشد. با استفاده از درونگری موقعیتهای کلی محیطی بسیار راحت تراز اعدادو حروف و جزئیات دقیق دریافت میشوند.
برای شروع تمرین چند نفس عمیق ومنظم بکشید. در یک وضعیت راحت در یک صندلی بنشینید و یا بر روی یک کاناپه به حالت طاق باز دراز بکشید از نوک پای خود شروع کنید و تا سرتان عضلات خود را کاملا شل کنید. هر چقدر بیشتر بتوانید وضعیت امواج آلفا وتتای مغز را بدست آورید برایتان بهتر است. حالا با یک دوست شروع بکار کنید. او برای شما به منزله یک چراغ راهنما میباشد. زمانی را مشخص کنید که دوست شما به یک مکان مشخصی برود (یک پارک، یک ساختمان، کنار ساحل، چشمه و غیره). زمان را مشخص کنید. از دوستان بخواهید که در زمان تعیین شده وارد آن مکان شود و در تمام طول مسیر به چیزی به غیر از آن مکان فکر نکند. به عکس دوستتان نگاه کنید و یا صورت او را در ذهن خود مجسم نمائید و بپرسید: شما کجا هستید؟
در زمان مشخص از یک دوست بخواهید که نقش یک مصاحبه گر را برایتان بازی کند و از شما در مورد اولین تاثیر ذهنی که در رابطه با آن مکان برایتان پیش می آید سوالاتی مطرح نماید. تاثیرات ذهنی خود را تجزیه و تحلیل نکنید و خودتان را تحت فشار قرار ندهید. اجازه بدهید که دریافتها بطور طبیعی به سمت شما جریان داشته باشند۰ آیا علاوه بر آ ن چیزی که می بینید بو و یا صدائی را نیز می شنوید؟ احساسات لمسی هم دارید؟ مصاحبه گر میتواند به شما بگوید «چرا به من نمي گوئید که آن مکان چه شکلی است؟» ویا «وارد بدن دوستت بشو و از طریق چشمان او نگاه کن».
یک نوع دیگر این تمرین بدین گونه است که یک زمان معینی را انتخاب کنید و از دوستتان بخواهید که یک وسیله خانگی را در مکان مشخص (در خانه ویا محل کار) و در همان زمان مشخص در دستانش نگاه دارد و از طریق ذهنی آن وسیله را برای شما توصیف کند. در این مورد برای خودتان تجسم کنید که آن وسیله چه چیزی میتواند باشد. بطور کامل بوسیله تصور خود با آن ارتباط برقرار کنید. آن وسیله چه بوئی دارد ویا چه واکنش احساسی به شما دست مي دهد؟ وزنش چقدر است؟ آیا از تکه های مختلفی تشکیل شده است؟ سپس از طریق تلفن برای دوستتان تمام دریافت های خود را شرح دهید.
یک نوع دیگر از این آزمایشات در نظر گرفتن یک زمان معین میباشد که در طول آن زمان، خودتان را با فعالیتهای روزانه یکی از دوستانتان هماهنگ کنید. در همان زمان از دوست خود بخواهید که خودش را با شما هماهنگ کند. ظرف ۱۵ دقیقه افکار خود را حول این محور قرار دهید که دوست شما از نظر جسمانی، عاطفی و عقلانی چه احساسی دارد؟ آیا از فشار کاری خود ناراحت و نگران است؟ آیا در حال برنامه ریزی و یا طرح یک پروژه میباشد؟ سپس برای یکدیگر دریافتهای ذهنی خود را بیان کنید.
باید تاکید شود که هر چقدر در هنگام انجام این تمرینات از نظر ذهنی شفاف تر باشید به نتیجه بهتری دست خواهید یافت. اگر به هر دلیلی از نظر احساسی دچار استرس باشید نتیجه کار دچار انحراف خواهد شد. اگر تقلب، خیانت، مرموز بودن، قولهای دروغ، یکرنگ نبودن، گفتن یک چیز و انجام چیز دیگر از عادات شما میباشد به سختی میتوانید آن شفافیت ذهنی را که برای انجام موفقیت آمیز تمرینات تله پاتی مورد نیاز است را بدست آورید.

تله پاتی ديداري
اغلب به نظر می رسد که تله پاتی با سایر انرژیها نظیر امواج رادیوئی ترکیب و یا تشدید میگردد اما در زمانهای دیگر کاملا مستقل از تاثیرات الکترومغناطیس می باشد. واضح است که اکثرا اعتقاد در روند تفکر، انرژی را تحت تاثیر قرار می دهند، با درستی و راستی و احساسات مثبت و بالای عشق، مهربانی و شادی ترکیب شده است. اعتماد کردن و عشق ورزیدن به خود را تمرین کنید و با خودتان صادق باشید تا توانائی تله پاتیک شما گسترش یابد. صداقت بوسیله راندن افکار مرموز و نابسامان و آشفته به شما شفافیت ذهن اعطا میکند.
حال در مقابل یک آشنا رودر رو و در وضعیت کاملا آرامی نشسته و در سکوت به چشمان یکدیگر نگاه کنید. احساسات بسیاری میتواند بوسیله این نوع نمایش چشمی تشخیص داده شود. به عنوان فرد فرستنده بر روی یکی از این احساسات تمرکز کنید و آن را از سایر احساسات جدا و به سوی دوستتان روانه کنید. هرگونه احساس منفی را از بین ببرید و بر روی احساسات مثبت مثل عشق، مهربانی، لذت، تحمل، بخشش، دوستی و یا حتی کنجکاوی و یا اراده تمرکز کنید. احساسات مثبت همیشه میتوانند در کمال سهولت منتقل شوند.
حالا با این تمرین به عکسهای برانگیزنده احساسات که از مجلات بریده اید نیاز دارید. نظیر یک نوزاد شیرخوار، یک کودک گرسنه اتیوپیائی، یک جانور ی که در اثر نشت نفت در حال مردن است، یک کودک در حال بازی کردن، یک جذامی وغیره. هرگونه احساسی که این تصاویر در شما ایجاد می نماید را به یک دوست که نقش دریافت کننده تله پاتیک را ایفا میکند ارسال نمائید. تا آنجا که ممکن است انتقال را با شفافیت و وضوح انجام دهید تا صفای این تجربه بر شما آشکار گردد. اگر لازم باشد خودتان را بصورتی تصور کنید که برای از بین بردن هر گونه صحبت درونی در دهان خود یک پارچه قرار داده اید. میزان وضوح این افکار منتقل شده به توانائی شما در تمرکز بستگی دارد. اگر افکار مخدوشی در حال مداخله می باشد، فرد دریافت کننده امواج نامفهوم ومبهمی را دریافت میکند. جالب است که بدانید افراد کر و لال بعلت اینکه بیشتر از طریق قوه بینائی خود تفکر میکنند غالبا می توانند تصاویر تله پاتیک را با وضوح بیشتری ارسال نمایند.
در حالیکه در وضعیت امواج مغزی آلفا/تتا (۱۴-۴ سیکل در ثانیه مغزی) هستید آنچه را که میخواهید ارسال نمائید را تجسم کنید زیرا شفافیتی که لازمه یک انتقال موثر افکار می باشد، ایجاد میگردد. زمین در۷/۸۳-۷/۵ سیکل در ثانیه اصوات را تشدید میکند. هماهنگ شدن کارکرد امواج مغزی شما فقط با این فرکانس باعث ایجاد دامنه های طبیعی برای انرژی تله پاتی شما می گردد. با دامنه کافی، شما می توانید از طریق تله پاتی ،خطاهای چشمی را که واقعا در آن مکان وجودندارند، درآورید. حقه طناب مرتاض های هندی دقیقا یکی از چشم بندیها است. مرتاض ها در حقه طناب از طریق تله پاتی یک خطای چشمی را به سوی ذهن مستعد و ناخودآگاه تماشاگران ارسال میکنند. همه تماشاگران به جز کسانی که بطور اتفاقی ازنظر آگاهی هوشیار می باشند ممکن است در دام این فریب افتاده وصحنه هائی را ببینند که وجود خارجی ندارد.
Wolf Messing یک تله پات مشهوری بود که می توانست خطاهای چشمی را با چنان شفافیتی بفرستد که یکبار موفق گردید از میان محافظین شخصی استالین با ایجاد یک توهم ذهنی که او رئیس پلیس مخفی روسیه است، عبور کند. یک نمونه دیگر برای اثبات بیشتر قدرت او زمانی بود که او با جعل کردن، یک سرقت در یکی از بانکهای روسیه انجام داد. او یک قطعه کاغذ سفید را به سمت تحویلدار بانک هل داد و طوری خطای چشمی را ایجاد نمود که آن کاغذ سفید به شکل یک چک انتقالی ۱۰۰۰۰۰ روبلی دیده می شد.
زمانیکه شما یک پیام واضح را به یک فردی که در وضعیت نا خود آگاه قرار دارد ارسال می نمائید خطای چشمی برقرار می گردد. با انتخاب زمان مناسب ،یک تجسم تله پاتیک توام با یک تلقین زبانی صحیح میتواند بطور شگفت آوری کار ساز باشد. برای مثال همانطور که قبلا ذکر شد آن تحویلدار بانک و یا آن محافظین در انتظار آنچه می دیدند بودند. برای انتخاب زمان صحیح ،باید منتظر بود تا شخص با سوالات خود ویا باز کردن سر صحبت بخواهد شما را به قلمرو خود وارد کند. شما حتی میتوانید خطاهای چشمی نامرئی بودن را از طریق این تکنیک مفرح ایجاد نمائید. بوسیله بکارگیری ذهن یک فرد بصورت فرکانس تشدید شده ذهن خود (نظیر یک نور او را که در تشنجهای صرعی در بعضی از افراد ایجاد می شود ) میتوانید تجسم نا مرئی بودن را بکار ببندید. بیاد داشته باشید که یک شخص شما را با مغزش می بیند ویا درک میکند نه با چشمانش. یک فرد با مهارت بسیار بالا بسادگی میتواند با یک خطای چشمی از طرف خودش انرژی پرتو چشمان شما را به سمت خودتان بازگرداند تا اینکه اینکار را با آنچه که واقعا قابل درک باشد انجام دهد. در بعضی اوقات برای کسب خطای چشمی نامرئی بودن میتوانید دکمه های بینائی یک فرد را تجسم کنید که در حال بسته شدن است و یا اینکه نور ،تصویر شما را به سمت چشمان آن فرد منعکس نمیکند.
 


نظرات شما عزیزان:

مصطفی
ساعت12:50---18 تير 1390
سلام رفیق

وب جالبی داری

به وب ما هم سر بزن


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: shahryar ׀ تاریخ: شنبه 18 تير 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , nostradamoos.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM